باید بیایی،دستانم را محکم بگیری و به یک پیاده روی دو نفره دعوتم کنی.من به دستان محکم تو در این ...
ادامه
مطلب
تو مانند
باران های نیامده مردادی
کوچه کوچه ام
هوای تو را کم دارد
+ 4سال از اولین مردادی که اینجا شروع به نوشتن ...
ادامه
مطلب
سکوت هرچقدر طولانی تر میشه
شکستنش سخت تره...
+عجیب دلم برای همه ی رفیقایی که اینجا داشتم تنگ شده...
شاید مطلب جدیدی نمیزارم ...
ادامه
مطلب
مگر یک مشق را
چندبار بی دلیل
خط میزنند؟!
از چیزی ناراحتم که نمی دانم چیست!
از کسی ناراحتم که نمی دانم کیست!
شاید از خودم
شاید از تو
شاید از ما
شاید از ...
ادامه
مطلب
مکث میکنم
میان اضطراب زندگی
که کم میکند تو را از ثانیه هایی که گم شده اند
و تو آنگاه خواهی دانست
جای چیزی در ...
ادامه
مطلب
تو را چگونه باید نوشت
که نه واژه کم بیاورد
و نه من...
ادامه
مطلب
صدایت را
پشت همه ی بغض ها
و نبودن ها میشنوم
تو صدایت
عمق
نفس های من است...
ادامه
مطلب
هی رفیق حواسم به خیلی چیزا نیست به بودن و نبودنم به اینکه بی هوا,هوای خیلی چیزا رو میکنم
میدونم باید ...
ادامه
مطلب
من را لابه لای نگفته هایم پیدا کن
من
هنوز هم دلهره گم شدن دارم....
ادامه
مطلب